تو نشانم بده راه به قلم فاطمه اصغری
پارت نود و هشتم
زمان ارسال : ۲۳۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
پرونده را میبندد و آن را درون کشوی بالای میزش قرار میدهد. فردا دادگاه داشت و نمیخواست چیزی را از قلم بیاندازد. باز هم پروندهای را به دست گرفته بود که محق بودن شاکی محرز بود، اما اعتماد کورکورانه باعث شده بود مدرکی برای اثبات ادعایش نداشته باشد. چقدر از دست چنین آدمهایی حرص میخورد، اما تمام تلاشش را میکرد جلوی ناحق شدن حق را بگیرد.
نگاهی به ساعت روی دیوار میاندازد
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
فاطمه اصغری | نویسنده رمان
🙏🏻🌺
۸ ماه پیشسیتا
00عالی بود دوباره روز های خوب آوا میاد
۸ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
🌺🌺🥰
۸ ماه پیشسارای
00پس اون عکس اوانیست که اون روز نگاه کرد و پشت قاب گذاشت، چون اصلا اوا رو ندیده
۸ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
نه جانا. عکس آوا نیست.🌺
۸ ماه پیشAa
40بالاخره آوا وصدرا همدیگرو میبینن👌🌺
۸ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
😊😊🌺
۸ ماه پیش
دلنیا
00پایدار 🤍