اقیانوس سیاه به قلم ملیکا کاظمی
پارت بیست :
سرنگ از دستان ناتاشا رها میشود. سعی میکند اوضاع را کنترل کند و به گونهای موفق میشود: «م... من... نمی... نمیخوام بهت آسیب بزنم.»
سرش را کج میکند. با آن زنجیرهای کلفت و زخیم بر سر جایش مینشیند و با نیشخند میگوید: «همشون اولش همین و میگن ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
شیوا
10مثبت فکر کنیم👀🤣 میخواد بکشتش ولی وقتی ببینتش عاشقش شه مثلا✨❤️ 🔥🥺😁