پارت بیست و یکم :

با به گوش رسیدن صدای پچ پچ ضعیفی چشمانش را باز می‌کند. تمام تنش سر شده و حس می‌کند با یک بولدوزر از رویش رد شده‌اند. آوین نگاهش را به باربارا که بالای سرش ایستاده است می‌اندازد. با درک موقعیت خود بلند شده و دستانش را به چشمش می‌کشد. باربارا با نگاهی ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.