پارت یکم :

ساعت دوازده و نیم شب بود و من در رخت خواب از این پهلو به آن پهلو می چرخیدم تا خوابم ببرد اما بی فایده بود با صدای خش خش چیزی از جایم پریدم. از ترس پتو را محکم بغل کرده بودم و آرزو می کردم که صدایی که شنیده ام، جزو خیالات و توهماتم باشد نه چیز دیگری.< ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.