پرتویی در تاریکی به قلم سعیده براز
پارت دوم :
ـ خیلی در کنار شما به بنده خوش گذشت الان دیگه باید برم با اجازتون.
همان طور چهار دست و پا از تراس خارج شدم و در تراس را بستم و به آن تکیه دادم.
نفس عمیقی از سر آسودگی کشیدم و چشمانم را بستم و سرم را به سمت دیوار برگرداندم و بعد چشمانم ر ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
پریسا
00عالی هست میتونه به جامعه وفهمی که از جوان هامون داریدکمک بزرگی کنه خیلی خوبه