جادوی کهن - جلد اول پارسه به قلم فاطمه سادات هاشمی نسب
پارت سی و چهارم :
نیلرام نگاهی به ریوند با آن چشمهای سیاهش انداخت. دهانش را باز کرد تا جوابی درخور یک فضول به او بدهد که ناگهان سر و صدای شهر بالا گرفت. ریوند سریع از جایش برخاست و گردن دراز کرد تا ببیند موضوع چیست، اوه شاهدخت پارسه آمده بود!
لبخند مصلحتی بر لب راند و با رسیدن شاهدخت به رو به روی عمارتش، جلو رفت و کنار جاده تعظیم کرد. همه تعظیم کردند. شاهدخت که تنها برای بازدید آمده بود به تکان دادن س
مطالعهی این پارت کمتر از ۹ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۲۴ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
فاطمه زهرا
11نههه توو رووو خدااااااا😭😭مهیاررر واسهه شهبانووو...نظرت چیه یه اهریمنی بیاد عاشق نیلرام بشه؟اینجورر قشنگترمم میشهه...البته مهم شمایی و تصمیم شما من فقط نظر دادم
۳ هفته پیشفاطمه سادات هاشمی نسب | نویسنده رمان
خوشم میاد برای شه بانو هم در نظر گرفتید. خخ در واقع اهریمن های اینجا همه خونخوارن. نمونش اون دیو سپید ترسناک.
۳ هفته پیشآمنه
10واقعا سخت بگیم چی میشه فقط میگم عالی نوشتیم ومنتظر بقیه رمان هستیم
۳ هفته پیشفاطمه سادات هاشمی نسب | نویسنده رمان
ممنونم عزیزم خوشحالم کردین.
۳ هفته پیشفاطمه زهرا
00ریوندم خیلی خوبه ولی نه به عنوان یار نیل رام😂
۳ هفته پیشفاطمه سادات هاشمی نسب | نویسنده رمان
ای بابا :)) یار پیشنهادی برای نیلرام مهیار چطوره خودم خیلی دوستش دارم
۳ هفته پیشسهیل ۲۸
00عاااالی و خیره کننده مثل یک فیلم
۳ هفته پیشفاطمه سادات هاشمی نسب | نویسنده رمان
باعث شادی بندست.
۳ هفته پیشزهرا سادات هاشمی
10ممنون بابت زحمتتون قلمتون مانا بانو آرزو چش شده و ریوند چیکار کرده!!!
۳ هفته پیشفاطمه سادات هاشمی نسب | نویسنده رمان
شاید حقیقتی رو می دونه. ممنونم عزیزم.
۳ هفته پیش?Aa?
20تا حالا آنزو نشنیدم چه حیوانیه؟ممنون عالی وزیبا👌👏
۳ هفته پیشفاطمه سادات هاشمی نسب | نویسنده رمان
ممنونم دوست عزیز، آنزو همونطور که توی رمان گفته شد سر شیر و بدن عقاب داره و توی اساطیر ایران اسمش اومده. اسم دیگش هم ایم دوگود هست.
۳ هفته پیشفاطمه زهرا
10ارزو چشه؟تنها چیزی که میدونم اینه که اخرین چیزی که میخوام رفتن ریوند و نیل رام باهمه...اصلاا شیپشونن نمیکنمم باهمممم...امیدوارم با هر کسی بره نیل رام جز ریوند😭😭😭
۳ هفته پیشفاطمه سادات هاشمی نسب | نویسنده رمان
چرا اخه؟ ریوند به این خوبی
۳ هفته پیشسارا
20وه مهران رامین ارتان 🤗به نظرتون رامین با پناه میره یا ارزو 🤔تکلیف نیل که مشخصه ریوند جون🤩حال میده سر رامین ارزو وپناه یه جنگی راه بندازن😁مرسی نویسنده جون 😘😘
۳ هفته پیشاکرم بانو
20فک کنم آرزوباآرتان رفت کجایه کاری😂😂😂
۳ هفته پیشفاطمه سادات هاشمی نسب | نویسنده رمان
پسرام همشون جذابمن. مرسی عزیزم.
۳ هفته پیشآنیا
10آرزوچه مشکلی داره واقعامتوجه نمیشم😕
۳ هفته پیشسارا
10نه بابا ارتان چشمش دنبال شه بانو 🤔هرچند این ارزو وزه ای واسه خودش🧐مهران جونم که هست 🤔ای بابا عجب شیر توشیری شدا اصلا ولش کن دوستایی مثل شما راعشقه 😘😘
۳ هفته پیشاکرم بانو
30چی آرزو رو اذیت میکنه؟کجارو ازدست دادیم که متوجه نشدیم؟
۳ هفته پیش
نیلوفر آبی
10معرکه بود چرا رفتار نیل رام این جوری مشکل آرزو دقیقا چیه چرا ناراحته