پارت سی و سوم :

نیل‌رام نگاه از شه‌بانو که با دختری صحبت می‌کرد گرفت و خودش را دید، لباسی به رنگ سبزآبی پوشیده بود با مروارید‌های نقره‌ای که بر روی آن ماهرانه کار شده بودند. طرح بادوم بته‌جقه درون دامن لباس نیز زیبایی آن را دو چندان می‌کرد. البته که با اصرار شه‌بانو این را پوشیده بود. خودش ترجیح داد اصلا نیاید، اما اصرار شه‌بانو را که بر سر ریوند دید فهمید مقاومت در برابر خواسته‌ی شه‌بانو فایده‌

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۹ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۵ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
  • زهرا سادات هاشمی

    10

    آرزو چرا با نیل رام این رفتار رو داشت!! خداقوت

    ۳ هفته پیش
  • فاطمه سادات هاشمی نسب | نویسنده رمان

    ممنونم گلم.

    ۳ هفته پیش
  • سارا

    10

    وای چراوقتی تواوج داستانیم یهو سقوط میکنیم 😫😫🤎🤎🤎

    ۳ هفته پیش
  • دلا

    10

    خیلی قشنگه. توروخدا تعداد پارت هارا بیشتر کنین. لطفا خیلی کنجکاوم

    ۴ هفته پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.