گلباش به قلم سمیه نوروزی
پارت چهل و پنجم
زمان ارسال : ۲۲۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه
هنوز خودکار را به گلاره برنگردانده بودم که صدای نازک و بچگانهی کیان را شنیدم. در را محکم میکوبید و صدایم میزد. گلاره نگاهم کرد و کلافگیاش را با نفس عمیقی بیرون داد.
- انگار اومده دنبال ارث باباش اینجوری در میزنه!
با خنده از طاقچه فاصله گرفتم و نگاهم را به در دادم.
- برو بازکن.
سمت در پا تند کرد. هنوز صورت کیان از میان چهارچوب نمایان نشده بود که دستش را بیرون بُرد
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.