پارت بیست و هشتم :

هر سه دختر همچون شترمرغ گردن دراز کردند تا درختی بیابند. نه چیزی نبود! تا چشم کار می‌کرد عمارت‌های خشت‌و‌گلی با آن بادگیرهای عظیم‌شان بودند. آرزو که خبر نبود درخت را به شه‌بانو داد، مهربانوی زیبا سر تاسفی تکان داد و عرق بیشتری روی پیشانی‌اش نشست‌. خشمگین لب زد:
- پس برای همان است که شخصی در ظهر درون شهر پر نمی‌زند، حداقل باید به سرا خبر می‌دادند تا این‌چنین غافلگیر نشویم!
شه

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۶ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۶ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
  • نیلوفرآبی

    10

    خدای من طفلی شه بانو دخترای ترسو باید حواس دیو پرت کنند تا کمک برسه ممنون عالیه واقعا خسته نباشید

    ۳ هفته پیش
  • فاطمه سادات هاشمی نسب | نویسنده رمان

    اون ها اولین باره دیو می بینن. طبیعیه دست و پاشون رو گم کنن. ممنونم عزیزم.

    ۳ هفته پیش
  • فاطمه زهرا

    00

    وای من این پارت سکته کردم...با تخیلات من اصلا جور در نیومد😂ولی کاش اتفاقی نیوفته واسش

    ۴ هفته پیش
  • فاطمه سادات هاشمی نسب | نویسنده رمان

    تناقص زیادی با تخیلت داشت :)

    ۴ هفته پیش
  • .

    00

    فوق العاده است

    ۴ هفته پیش
  • .

    00

    فوق العاده است

    ۴ هفته پیش
  • آمنه

    00

    بایر بهش کمک کنند آخه در چنین حالتی وصحنه ای کمک انسان عادی هم کارساز است حتی از هر جادویی هم قوی تر هست اونها باید باور کنند که میتوانن کمک کنند

    ۴ هفته پیش
  • فاطمه سادات هاشمی نسب | نویسنده رمان

    اون ها تسلطی به جادو ندارن و اون هم دیو هست قطعا شوکه شدن.

    ۴ هفته پیش
  • سارا

    00

    سلام خسته نباشید جالب بود فقط یه سوال ؟داستان شما از نیل رام شروع شد ولی حالا این طفلی تو حاشیه قرار گرفته 🤔لطفا شفاف سازی شود🤪😘😘سپاس بانو🤎🤎

    ۴ هفته پیش
  • فاطمه سادات هاشمی نسب | نویسنده رمان

    درود ممنونم که مطالعه کردید. نیل رام توی حاشیه نیست عزیزم. باید صبر کنی.

    ۴ هفته پیش
  • Aa

    01

    کاش کمکش کنند.ممنون عالی بود💐

    ۴ هفته پیش
  • لیلا

    10

    چه قدر هیجان انگیز بود خداکنه اتفاقی برای شهبانو پیش نیاد

    ۴ هفته پیش
  • اکرم بانو

    10

    یهو چه اوضاع قاراش میش شد،خسته نباشید،عالی بود

    ۴ هفته پیش
  • فاطمه سادات هاشمی نسب | نویسنده رمان

    ممنونم عزیزم.

    ۴ هفته پیش
  • اسرا

    20

    عجب صحنه خوفناکی🙏

    ۴ هفته پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.