گلباش به قلم سمیه نوروزی
پارت چهل و سوم
زمان ارسال : ۲۲۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه
ئهدا خیلی فرز از زیر رختخوابها، بقچههایش را بیرون کشید. پارچهی چلوار سفید رنگی که گلدوزیاش هنر دست خودش بود را سمت گلاره گرفت.
- اون طرفش رو بگیر رو زمین پهنش کنیم.
آفتاب روی فرش قرمز وسط اتاق یله شده که همهی آنچه نیاز سفرمان بود، وسط اتاق جمع شد. با نگاه به تپهی کوچک اثاثیه کوهی غم روی قلبم آوار شد. کم نبودند خرت و پرتهایی که کول کردنشان در آن راه کوهستانی کار ه
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.