گلباش به قلم سمیه نوروزی
پارت سی و پنجم
زمان ارسال : ۲۴۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه
نگاهمان با هم تلاقی کرد. ابروهایش در هم رفته بود، چهرهی نگرانش دلم را لرزاند. کنار پایم زانو زد و دستش را سمت جایی که زخم را بسته بودند پیش برد.
- ببینم پاتو.
دستش را پس زدم و با اخم نگاهش کردم.
تکیه به دیوار روی زمین نشستم. سرما به جان شانههایم افتاده بود، نم زمین خیلی سریع از لباسم بالا آمد و سرمایش پاهایم را سِر کرد. با کمی فاصله از من نشست.
- کاش میدونستم چرا با من
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.