گلباش به قلم سمیه نوروزی
پارت سی و پنجم :
نگاهمان با هم تلاقی کرد. ابروهایش در هم رفته بود، چهرهی نگرانش دلم را لرزاند. کنار پایم زانو زد و دستش را سمت جایی که زخم را بسته بودند پیش برد.
- ببینم پاتو.
دستش را پس زدم و با اخم نگاهش کردم.
تکیه به دیوار روی زمین نشستم. سرما به جان شانههایم افتاده بود، نم زمین خیلی سریع از لباسم بالا آمد و سرمایش پاهایم را سِر کرد. با کمی فاصله از من نشست.
- کاش میدونستم چرا با من
مطالعهی این پارت حدودا ۲ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۳۳۹ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.