همسایه قلبم به قلم سعیده براز
پارت بیست :
کنترلمو از دست دادم و خواستم باهاش درگیر بشم که حرف خاطره منو سر جام نشوند.
ـ آره خب، یکی رو زیر سر دارم... ولی خوب به تو چه. مگه فضولی؟
فریبرز: به من مربوطه... باید بدونم کیه. شاید دروغ میگی تا دست از سرت بردارم.
ـ کنارت نشسته، ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ه
00عالی