همسایه قلبم به قلم سعیده براز
پارت نوزده :
خنده ام گرفته بود. من واقعا دیگه نمیدونم چیکارکنم درسته. اگه میگفتم زورت نمیرسه، جنجال به پا میکرد. اینم از وقتی که چیزی نگفتم.
برای ناهار کوبیده سفارش دادیم. خاطره مشغول غذاخوردن بود ولی من که فکرم حسابی درگیر حرفهای مربی بود میلم به غذا نمیر ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
پرنیا
00این بدبخت رو هم روانی کرد