پارت بیست و دوم :

وضعیت اتاق مانع از این بود که به داخل تعارفش کند. کامل بیرون رفت و با بستن در به داخل پذیرایی اشاره کرد.
- حتماً. در مورد چی؟
حرفش را گوش کرد و با رفتن به سمت مبل گفت:
- مشکل خاله چیه دقیقا؟ دیدم دارو می‌خوره.
نشست و او نیز میز را دور زد و مقابلش نشست.
دوست نداشت جواب بدهد، ولی دلیلی برای آن نداشت. او هم اگر بود سلامتی‌ خاله‌اش برایش مهم بود، حتی اگر سال‌ها پیش او را دیده ب

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۴ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۹ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • اسرا

    00

    اواپروین فقط۲۵سالش پارت قبلافکرکردم بیشتر🙏

    ۴ هفته پیش
  • مریم دولتیاری | نویسنده رمان

    نه آخرین بار هفت سال پیش دیده بودش که هفده سالش بوده

    ۴ هفته پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.