همسایه قلبم به قلم سعیده براز
پارت پانزده :
خوب معلومه که سرمامیخوری. من که میدونم روت نمیشه اینجا بری حموم. بعد هم با سر خیس تو این هوا زدی بیرون.
نگاه پدر و مادر رنگ دلخوری گرفت و مهیارو سرزنش کردن و مدام میگفتن مگه اینجا خونه ی غریبه است که تو خجالت میکشی از حموم استفاده کنی؟
...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
رها
00نویسنده عالی نوشتی من هنو پارت پونزدم و همشم میخونم