همسایه قلبم به قلم سعیده براز
پارت دوازده :
حالا این آقا پسر کجاست؟ آهان دیدمش. توی حیاط کنار بقیه ی پسرها ایستاده بود. حالا چرا عصبیه و دستهاشو مشت کرده؟
جلو رفتم تا صحبتهای بین محمود و مهیار و بهتر بشنوم.
ـ چرا جوابمو نمیدی آقا مهیار؟ این چند ساله کجا بودین ما شما رو زیارت نک ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
اکرم بانو
00خاله ریزه هم بااین کاراش داره ازمهیاردل میبره