همسایه قلبم به قلم سعیده براز
پارت پنجم :
همچین با تعجب پرسید که گفتم حتما اینها تو خونوادشون کسی که به دانشگاه راه پیدا نکرده که این قدر شوکه شده. با غرور خاصی گفتم:
ـ بله... چطور مگه؟
ـ من فکر کردم شما سیزده چهارده سالتونه... اصلا فکر نمی کردم.
بقیه حرفشو نگفت و سکوت ک ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
صدف نامنی
00بد نیست