همسایه قلبم به قلم سعیده براز
پارت چهارم :
ـ اینجا نیست؟
من اصلا حواسم به حرفهاش نبود و داشتم زور میزدم که درو ببندم تا برای انتقام از ماجرای نونوایی نیاد تو وترورمون نکنه. که با شنیدن صدای بابا خشکم زد.
ـ کیه دخترم؟
دست از هول دادن در برداشتم و به بابا نگاه کردم. در باز ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
و
00عالیی