پارت ششم :

در حال شنیدن حرفهای بابابودم که متوجه شدم... بله.

ـ پسرم این اتاق بغل دستی اتاق خاطره مالِ تو. کجا میخوای بری تو این شهر غریب. تو باید تمریناتو خوب انجام بدی. نمی تونی همش تو راه تبریز تهران باشی که. خسته ی راه می شی و خودتو برای مسابقات نمی ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.