پارت صد و سی و سوم

زمان ارسال : ۱۶۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه

در اتاق امین را باز کردم و داخل رفتم. پای راستش توی گچ بود و سر و صورتش زخمی. چقدر تنها بود! نه مادرم را در کنارش داشت و نه سوگل. به نقطه‌ای زل زده بود و در فکر بود. می‌دانستم توی فکرش چه می‌‌‌گذرد. که ای کاش در آن تصادف می‌مرد و مجبور نمی‌شد به روی ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.