پارت صد و سی و یکم

زمان ارسال : ۱۰۷ روز پیش

دیگر کاسه صبرم لبریز شد و اشک‌‌هایم سرازیر. این وقت ظهر دخترم کجا رفته بود؟! او که جایی را بلد نبود... از فکر این‌‌که گیر آدم ربا افتاده باشد نفسم بند آمده بود:
ـ نیلوفر کجایی مامان؟
توی آن وضعیت بد روحی یک لحظه چشمم به آن طرف خیابان افتاد. مردی را دیدم که روی زمین زانو زده بود و دست روی شانه نیلوفر گذاشته بود و به حرف‌‌های دخترم که برایش شیرین زبانی می‌‌کرد با علاقه و توجه گوش م

1193
265,366 تعداد بازدید
913 تعداد نظر
134 تعداد پارت

اطلاعیه ها :

مرضیه نعمتی : ۳ هفته پیش

عزیزان رمان حسرت با هم بودن یک رمان دو حالته هست. یعنی هم رایگان هم وی آی پی. برای خوانندگان رایگان روزهای فرد بین ساعت یازده و ربع تا یازده و نیم شب یک پارت ارسال میشه و برای خوانندگان حق عضویتی هر روز یک پارت.

توجه کنید :

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید