پارت نهم :

صدای ناتاشا دوباره او را از فکر بیرون می‌کشد: «هی دانشمند... به چی فکر می‌کنی؟!... بهم بگو اینجا چه خبره؟»

آوین دست روی پای ناتاشا گذاشته و لبخند می‌زند: «تکون نخور...»

طوری که فقط خودش و ناتاشا معنای آن را می‌فهمند با صدای بلندی می‌گوی ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.