راز گل بهارنارنج به قلم ویدا چراغیان
پارت هشتم :
مرضیه خانم پشت سرش کمی جلو آمد و با گونه هایی که از فرط ترس و نگرانی گل انداخته بود لبخندی گل و گشاد و بی محتوا به روی نگار پاشید و در حیاط را به روی او باز کرد:
- خوش اومدی نگار جان بفرما تو. خدا رحمت کنه پدر و مادرتو. دستت درد نکنه، قبول باش ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
فاطمه زهرا
00با اینکه خودم مخالف اینجورچیزام ولی خط اخر خیلی خوب بود😂