پارت صد و بیست و ششم

زمان ارسال : ۱۶۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه

***

به شیراز که رسیدم نیلوفر خواب بود. بغلش کردم و چرخ چمدانم را به جلو راندم. تاکسی گرفتم و آدرس خانه خاله ناهید را به راننده دادم. یک ربع بعد دم در خانه خاله بودم. زنگ در را فشردم و نیلوفر را توی بغلم بالا کشیدم. گلویم داشت می‌‌سوخت. خیلی تش ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.