حسرت با هم بودن به قلم مرضیه نعمتی
پارت صد و بیست و پنجم
زمان ارسال : ۱۶۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
فصل 59
خبر سلامتی شکوه کمی حالم را بهتر کرده بود اما نبودن مجید واقعاً آزار دهنده بود. صبح خاله تماس گرفت و خواست شیراز بروم. اصلاً دلم نمیخواست قبول کنم اما وقتی گفت کار مهمی دارد قبول کردم. نیلوفر خواب بود. بغلش کردم و داخل ماشین ب ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
باران
۴۱ ساله 00به نظر من رمان جالبی بود منو سرگرم کرد و مشتاق برای خواندن ادامه اش