پارت صد و بیست و سوم

زمان ارسال : ۱۱۴ روز پیش

فصل 58
سرما خورده‌‌ بودم و تب و لرز به جانم افتاده بود و اصلاً نمی‌‌توانستم از رختخواب بلند شوم. زیر پتوی کلفت بودم و بخور هم روشن. هنگامه در حالی که موهایش را با گل سر پشت سرش جمع کرده بود و با دستگاه آبمیوه گیری برایم آبِ لیمو شیرین می‌‌گرفت، گفت:
ـ ببینم تو برای چی انقدر ازش می‌‌ترسی؟ چرا مثل یه شیر زن نمی‌‌ایستی بگی من نمی‌‌تونم به بچه‌‌م دروغ بگم؟
چند سرفه کردم. آب ب

1191
264,575 تعداد بازدید
913 تعداد نظر
134 تعداد پارت

اطلاعیه ها :

مرضیه نعمتی : ۳ هفته پیش

عزیزان رمان حسرت با هم بودن یک رمان دو حالته هست. یعنی هم رایگان هم وی آی پی. برای خوانندگان رایگان روزهای فرد بین ساعت یازده و ربع تا یازده و نیم شب یک پارت ارسال میشه و برای خوانندگان حق عضویتی هر روز یک پارت.

توجه کنید :

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید