پارت هشتم :

با خستگی کلید را توی قفل در چرخاندم و وارد حیاط شدم. روی تخت زنگ زده ی آهنی توی حیاط، بر و بچ خانه نشسته بودند. عمو تیمور در حال حلقه ای بیرون دادن دود قلیان بود و خاله لیلا دانه های یاقوتی انار را توی کاسه ی شیشه ای قدیمی گذاشت سرش را بالا آورد با د ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.