پارت هفتم :

-ببین با کی می خوایم بریم سیزده بدر. بچه جون هیچ فرصتی نداری.

با خواهش دست هایم را به هم چسباندم، درست مثل هندی ها و گفتم:

-لطفا لطفا سه رو بهم وقت بدین چون کاری که ازم می خواین اصلا راحت نیست.

و دست هایم را مشت کردم و جلوی دها ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.