پارت صد و بیست :


فصل 57
قبر مادرم را با آب شستم و رویش گلاب پاشیدم:
ـ مامان خیلی خسته‌‌ام! خیلی غصه دارم! نمی‌‌دونم باید چی کار کنم. احساس می‌‌کنم دارم به بچه‌‌م ظلم می‌‌کنم. شکوه بازم پیدایش شده و داره عذابم می‌‌ده. من حتی نمی‌‌تونم بگم مجید پدر بچه‌‌مه.
اشکم روی گونه‌‌هایم غلطید. سرم را روی سنگ قبرش گذاشتم و گریه کردم. صدای زنی را شنیدم:
ـ خدا بیامرزه!
سرم را بالا بردم و چش

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۵۵ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • آمنه

    00

    واقعا عالی ممنون نویسنده جون

    ۴ ماه پیش
  • اسرا

    00

    چه جورشده امین لابدمریضه که برگشته🙏💞💋

    ۴ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    ۴ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    🙏❤

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.