حسرت با هم بودن به قلم مرضیه نعمتی
پارت صد و بیست
زمان ارسال : ۱۱۷ روز پیش
فصل 57
قبر مادرم را با آب شستم و رویش گلاب پاشیدم:
ـ مامان خیلی خستهام! خیلی غصه دارم! نمیدونم باید چی کار کنم. احساس میکنم دارم به بچهم ظلم میکنم. شکوه بازم پیدایش شده و داره عذابم میده. من حتی نمیتونم بگم مجید پدر بچهمه.
اشکم روی گونههایم غلطید. سرم را روی سنگ قبرش گذاشتم و گریه کردم. صدای زنی را شنیدم:
ـ خدا بیامرزه!
سرم را بالا بردم و چش
اطلاعیه ها :
عزیزان رمان حسرت با هم بودن یک رمان دو حالته هست. یعنی هم رایگان هم وی آی پی. برای خوانندگان رایگان روزهای فرد بین ساعت یازده و ربع تا یازده و نیم شب یک پارت ارسال میشه و برای خوانندگان حق عضویتی هر روز یک پارت.
توجه کنید :
سلام به همه خوانندگان عزیز
رمان "حسرت با هم بودن" با اجازه نویسنده و ناشر در این برنامه در حال پارتگذاری است.
این کتاب توسط انتشارات پیکان به چاپ رسیده و میتونید نسخه چاپی این کتاب رو هم از انتشارات ذکر شده خریداری کنید.
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.