هوده به قلم مهدیه سجده
پارت هفده :
تا لحظه آخر که قفل در باز شود، منتظر دیدن چهرهی در هم و عصبانی الناز بود؛ اما با دیدن سالن تاریک و ساکت، یک لحظه بیاختیار پا تند کرد و خودش را به اتاق رساند و شاید ذهن بیرحمش هزار تئوری سیاه ردیف کرد؛ اما با دیدن الناز که خواب بود، پوفی کشید و روی ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
دنیا
00خیلی قشنگههه عاشقش شدم