پارت صد و نوزده :


فصل 56
نیلو سؤال بارانم کرده بود و من میل نداشتم حتی یکی از سؤالاتش را جواب بدهم.
ـ مامان من تو بغل عمو مجید چی کار می‌‌کردم؟!... ای مامان بد! برای چی وقتی خواب بودم منو دادی بغل اون؟... یعنی من انقدر سنگینم؟!
ـ نیلو بسه کلافه‌‌م کردی.
به حالت قهر به اتاق دوید و در را بست. موهایم به طور آشفته‌‌ای دورم ریخته بود و کش سرم را پیدا نمی‌‌کردم که ببندمشان. تلفن زنگ می‌‌خورد ام

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۷ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۵۶ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • سورانی

    ۲۹ ساله 00

    عالی

    ۴ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    🙏❤

    ۴ ماه پیش
  • پرنیا

    00

    نیلو ناقلا 🥰🥰🥰🥰

    ۴ ماه پیش
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 01

    چه باحال یه شباهت بینشون😍😍هر دوشون کاکائو دوست دارن😍کاشکی بهم برسن حتی اگه شده از شکوه جدا بشه🙈❤️عالی بود مرسی مرضیه جونم 💋❤️

    ۸ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    🥰🥰❤❤

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.