پارت صد و نوزده

زمان ارسال : ۱۱۸ روز پیش


فصل 56
نیلو سؤال بارانم کرده بود و من میل نداشتم حتی یکی از سؤالاتش را جواب بدهم.
ـ مامان من تو بغل عمو مجید چی کار می‌‌کردم؟!... ای مامان بد! برای چی وقتی خواب بودم منو دادی بغل اون؟... یعنی من انقدر سنگینم؟!
ـ نیلو بسه کلافه‌‌م کردی.
به حالت قهر به اتاق دوید و در را بست. موهایم به طور آشفته‌‌ای دورم ریخته بود و کش سرم را پیدا نمی‌‌کردم که ببندمشان. تلفن زنگ می‌‌خورد ام

1189
264,408 تعداد بازدید
913 تعداد نظر
134 تعداد پارت

اطلاعیه ها :

مرضیه نعمتی : ۳ هفته پیش

عزیزان رمان حسرت با هم بودن یک رمان دو حالته هست. یعنی هم رایگان هم وی آی پی. برای خوانندگان رایگان روزهای فرد بین ساعت یازده و ربع تا یازده و نیم شب یک پارت ارسال میشه و برای خوانندگان حق عضویتی هر روز یک پارت.

توجه کنید :

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 00

    چه باحال یه شباهت بینشون😍😍هر دوشون کاکائو دوست دارن😍کاشکی بهم برسن حتی اگه شده از شکوه جدا بشه🙈❤️عالی بود مرسی مرضیه جونم 💋❤️

    ۴ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    🥰🥰❤❤

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید