پارت صد و هجده

زمان ارسال : ۱۶۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

در ماشینش را باز کرد و بیرون آمد. سعی کردم اعتنایی نکنم اما قلبم داشت از سینه بیرون می‌‌آمد. خدایا! صدای قدم‌‌هایش که نزدیک می‌‌شود دیوانه‌‌ می‌‌شوم. نکند نیلوفر از دستم پایین بیفتد؟! صدایم زد. با همان صدای دلنشین همیشگی:

ـ الهام!

بی اخ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.