حسرت با هم بودن به قلم مرضیه نعمتی
پارت صد و هفده
زمان ارسال : ۱۱۹ روز پیش
فصل 55
هنگامه جعبه شیرینی را از دستم گرفت و گفت:
ـ چرا زحمت کشیدی الهام؟ این کارا چیه؟
دستم را روی شکمش گذاشتم و به شوخی گفتم:
ـ برای تو نیست. برای این کوچولوئه.
ـ ای مامان بد جنس!
به پایین نگاه کردم و نیلوفر ا اخمو دیدم. به طرف هنگامه رفت و جعبه شیرینی را از دستش گرفت و بازش کرد و یک شیرینی از جعبه بیرون آورد و دست هنگامه داد و گفت:
ـ برای توام هست خاله.
م
اطلاعیه ها :
عزیزان رمان حسرت با هم بودن یک رمان دو حالته هست. یعنی هم رایگان هم وی آی پی. برای خوانندگان رایگان روزهای فرد بین ساعت یازده و ربع تا یازده و نیم شب یک پارت ارسال میشه و برای خوانندگان حق عضویتی هر روز یک پارت.
توجه کنید :
سلام به همه خوانندگان عزیز
رمان "حسرت با هم بودن" با اجازه نویسنده و ناشر در این برنامه در حال پارتگذاری است.
این کتاب توسط انتشارات پیکان به چاپ رسیده و میتونید نسخه چاپی این کتاب رو هم از انتشارات ذکر شده خریداری کنید.
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.