حسرت با هم بودن به قلم مرضیه نعمتی
پارت صد و شانزده
زمان ارسال : ۱۲۰ روز پیش
پرده را کشیدم و به سمت یخچال رفتم اما هنوز قلبم تند تند میزد. دو تا تخم مرغ برداشتم و درست کردم و همراه نیلوفر خوردیم. نیلوفر که اتاقش رفت، من هم رفتم سراغ لباسهای کثیف. بعد از ریختنشان توی ماشین لباسشویی برگشتم به اتاق و دراز کشیدم اما مگر خوابم میبرد؟! همهش فکر...خیال... فکر... خیال. سرم درد میکرد. بلند شدم و رفتم قرص برداشتم و خوردم. نفهمیدم کی خوابم برد. وقتی بیدار شدم هوا ت
اطلاعیه ها :
عزیزان رمان حسرت با هم بودن یک رمان دو حالته هست. یعنی هم رایگان هم وی آی پی. برای خوانندگان رایگان روزهای فرد بین ساعت یازده و ربع تا یازده و نیم شب یک پارت ارسال میشه و برای خوانندگان حق عضویتی هر روز یک پارت.
توجه کنید :
سلام به همه خوانندگان عزیز
رمان "حسرت با هم بودن" با اجازه نویسنده و ناشر در این برنامه در حال پارتگذاری است.
این کتاب توسط انتشارات پیکان به چاپ رسیده و میتونید نسخه چاپی این کتاب رو هم از انتشارات ذکر شده خریداری کنید.
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
م
00این لعنتی که بیماربود ،چرا همیشه آدمای بد عمر طولانی دارن،احتمالا تازه اومدن با پریماه ازدواج کنه که باز الهام سرراه***شد