پارت صد و شانزده

زمان ارسال : ۱۲۰ روز پیش

پرده را کشیدم و به سمت یخچال رفتم اما هنوز قلبم تند تند می‌‌زد. دو تا تخم مرغ برداشتم و درست کردم و همراه نیلوفر خوردیم. نیلوفر که اتاقش رفت، من هم رفتم سراغ لباس‌‌های کثیف. بعد از ریختنشان توی ماشین لباسشویی برگشتم به اتاق و دراز کشیدم اما مگر خوابم می‌‌برد؟! همه‌‌ش فکر...خیال... فکر... خیال. سرم درد می‌‌کرد. بلند شدم و رفتم قرص برداشتم و خوردم. نفهمیدم کی خوابم برد. وقتی بیدار شدم هوا ت

1188
264,169 تعداد بازدید
913 تعداد نظر
134 تعداد پارت

اطلاعیه ها :

مرضیه نعمتی : ۳ هفته پیش

عزیزان رمان حسرت با هم بودن یک رمان دو حالته هست. یعنی هم رایگان هم وی آی پی. برای خوانندگان رایگان روزهای فرد بین ساعت یازده و ربع تا یازده و نیم شب یک پارت ارسال میشه و برای خوانندگان حق عضویتی هر روز یک پارت.

توجه کنید :

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • م

    00

    این لعنتی که بیماربود ،چرا همیشه آدمای بد عمر طولانی دارن،احتمالا تازه اومدن با پریماه ازدواج کنه که باز الهام سرراه***شد

    ۳ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    شکوه حالاحالاها رفتنی نیست

    ۳ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید