حسرت با هم بودن به قلم مرضیه نعمتی
پارت صد و پانزده
زمان ارسال : ۱۲۱ روز پیش
***
شب تا صبح را با کابوس سپری کردم. یا خواب شکوه را دیدم که دوباره توی زندگیام پیدا شده یا فریماه و مجید توی بیمارستان کنار همدیگر. صبح به زحمت پلکهایم از هم باز شد و نیلوفر را که کنارم خواب بود تکان دادم:
ـ نیلو پاشو مامان. باید بری مهد.
به طرفی چرخید و گفت:
ـ خوابم میاد!
ـ بلند شی خوابت می پره.
ـ نه.
گونهاش را بوسیدم و نازش کردم:
ـ بلند شو دیگه...
اطلاعیه ها :
عزیزان رمان حسرت با هم بودن یک رمان دو حالته هست. یعنی هم رایگان هم وی آی پی. برای خوانندگان رایگان روزهای فرد بین ساعت یازده و ربع تا یازده و نیم شب یک پارت ارسال میشه و برای خوانندگان حق عضویتی هر روز یک پارت.
توجه کنید :
سلام به همه خوانندگان عزیز
رمان "حسرت با هم بودن" با اجازه نویسنده و ناشر در این برنامه در حال پارتگذاری است.
این کتاب توسط انتشارات پیکان به چاپ رسیده و میتونید نسخه چاپی این کتاب رو هم از انتشارات ذکر شده خریداری کنید.
سودا
00❤️✨