حسرت با هم بودن به قلم مرضیه نعمتی
پارت صد و چهارده
زمان ارسال : ۱۲۲ روز پیش
سرم خیلی درد میکرد. نیلوفر را از مهد تحویل گرفتم و بردمش خانه. نیلوفر که خوابید، بغضم ترکید و زار زار گریه کردم. دیدن مجید و فریماه در کنار هم بدترین لحظه زندگیام بود که هیچوقت فراموشش نمیکردم. مجید برگشته بود ولی به خاطر من نه! به طرف کمدم رفتم و از کشو نامهاش را برداشتم. با صدای لرزان و گریانی گفتم:
ـ تو بهم گفتی یه روزی بر میگردی. بهم گفتی تو این خونه زندگی ک
اطلاعیه ها :
عزیزان رمان حسرت با هم بودن یک رمان دو حالته هست. یعنی هم رایگان هم وی آی پی. برای خوانندگان رایگان روزهای فرد بین ساعت یازده و ربع تا یازده و نیم شب یک پارت ارسال میشه و برای خوانندگان حق عضویتی هر روز یک پارت.
توجه کنید :
سلام به همه خوانندگان عزیز
رمان "حسرت با هم بودن" با اجازه نویسنده و ناشر در این برنامه در حال پارتگذاری است.
این کتاب توسط انتشارات پیکان به چاپ رسیده و میتونید نسخه چاپی این کتاب رو هم از انتشارات ذکر شده خریداری کنید.
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
مرضیه نعمتی | نویسنده رمان
سلام عزیزم برنامه هر شب فقط یک پارت برای خوانندگان وی آی پی ارسال میکنه مگر اینکه پارتگذاری تموم شده باشه خواننده یکجا همه پارتهارو داشته باشه💖
۴ ماه پیشاوا
00کاش نیلو میرفت خونه مهشید و ...
۴ ماه پیشمرضیه نعمتی | نویسنده رمان
به اونجاام میرسیم🙂🧡
۴ ماه پیش
سودا
10سلام عزیزم بعضی شبا یه پارت هدیه بگذار مثل دیشب ک تو خماری موندم 🥺