اشتباه صحرا به قلم سعیده براز
پارت پانزده :
کمر درد آمنه بهتر شده بود و باز هم هوس فرش بافتن به سرش زده بود... آمنه اصرار می کرد دار قالی جدیدی بگذارند اما سعید گوش نمی کرد.
ـ خدا رو شکر که بدهی هامون تموم شدن من که سرکار میرم پس دیگه نیازی به پول فرش بافی نداریم.
ـ می دونم پسرم، ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
شهلا کرمی
00رمان به جاهای حساس میرسه وبه نظرم قشنگتر میشه