حسرت با هم بودن به قلم مرضیه نعمتی
پارت صد و سیزده
زمان ارسال : ۱۲۲ روز پیش
فصل 54
در حال تایپ مطلب روی صفحه کامپیوتر بودم. چقدر دلم میخواست زیر پتوی گرم و نرم خانهام کنار دخترک نازم بخوابم و کسی بهم نگوید چه کار کنم و چه کار نکنم. به یاد نیلوفر افتادم. چه کار میکرد توی مهد؟ معلم مهدش بهم گفته بود خیلی خونگرم و شیرین زبان است و کلی برای خودش دوست پیدا کرده. در دل گفتم: «الهی مامان قربون شیرین زبونیت بره! چقدر دلم برات تنگ شده عزیز دلم! داری اونجا
اطلاعیه ها :
عزیزان رمان حسرت با هم بودن یک رمان دو حالته هست. یعنی هم رایگان هم وی آی پی. برای خوانندگان رایگان روزهای فرد بین ساعت یازده و ربع تا یازده و نیم شب یک پارت ارسال میشه و برای خوانندگان حق عضویتی هر روز یک پارت.
توجه کنید :
سلام به همه خوانندگان عزیز
رمان "حسرت با هم بودن" با اجازه نویسنده و ناشر در این برنامه در حال پارتگذاری است.
این کتاب توسط انتشارات پیکان به چاپ رسیده و میتونید نسخه چاپی این کتاب رو هم از انتشارات ذکر شده خریداری کنید.
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
Zarnaz
۲۰ ساله 00😥😥مجید چرا*** اصلا چرا آمده ایران🤦 ♀️عالی بود مرسی مرضیه جونم ❤️