پارت هشتم :

می دانستم مشکلات مالی کلافه اش کرده اند و به دنبال راهی بودم که بتوانم کمکش کنم.

دلم نمی خواست با شدت گرفتن مشکلاتشان فضای خانه متشنج شود و رسول دوباره سکته کند.

در این یک ماه هر شب برای حمید گریه کردم؛ با دیدن کتابهایی که دوست داشت بخو ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.