پارت صد و دوازده

زمان ارسال : ۲۲۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه


فصل 53
تمام فکرم شده بود مهشید. شاید اگر از خانه مجید می‌‌رفتم حساسیت مهشید به من و حامدکم می‌‌شد اما آخر چطور می‌‌توانستم از این خانه دل ببرم؟! سرم را که درد می‌‌کرد گرفتم و بلند شدم که بروم حمام. نیلوفر داشت بازی می‌‌کرد. به طرف حمام رفتم و با صدای بلند گفتم:
ـ نیلوفر من حمومم!
صدایش را شنیدم:
ـ باشه.
در حمام را باز کردم و زیر لب گفتم:
ـ خدا کنه دلش برای حامد

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • فاطمه

    00

    سلام نویسنده عزیز ۱موضوع مهم شما می خواستم بگم کسی که باردار باشه یا عادت***طلاق خونده بشه واسشون باطله یعنی بازم زن و شوهر هستن

    ۳ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    سلام عزیزم. الهام زمانی که باردار بود طلاق نگرفت. مجید به مانی فرهی وکالت انجام طلاق رو داد. الهام هم بعد از به دنیا اومدن دخترش اقدام به طلاق کرد. جزئیاتش رو در داستان مطرح نکردم.

    ۳ ماه پیش
  • پرنیا

    00

    چقد طفلیا گناه دارن 😢😢

    ۳ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    ۳ ماه پیش
  • اسرا

    00

    نمیشه به مهشیدبگه کیه ولی حامدنفهمه 🙏💋💞

    ۳ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    راز سنگینیه و الهام نمی‌تونه به مهشید اعتماد کنه💞

    ۳ ماه پیش
  • آمنه

    00

    سلام مرسی نویسنده جون عالی عالی من حس نیلوفر رو درک میکنم چون من پیش زن عمو بزرگ شدم ومادرم رو حتی به اسم صدا میکردم بعد ۱۹ سال سن که میشه اولین روزهای بعد ازدواج به مادر مادر گفتم

    ۳ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    سلام عزیز. تشکر. بله دقیقا همینطوره. بچه با هر زنی بزرگ شه بهش انس پیدا می‌کنه و اون زن رو مثل مادر خودش می‌بینه مثل رابطه شما با زنعمتون و رابطه نیلوفر با مهشید💞

    ۳ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.