پارت صد و سیزده

زمان ارسال : ۱۲۳ روز پیش


فصل 54
در حال تایپ مطلب روی صفحه کامپیوتر بودم. چقدر دلم می‌‌خواست زیر پتوی گرم و نرم خانه‌‌‌‌ام کنار دخترک نازم بخوابم و کسی بهم نگوید چه کار کنم و چه کار نکنم. به یاد نیلوفر افتادم. چه کار می‌‌کرد توی مهد؟ معلم مهدش بهم گفته بود خیلی خونگرم و شیرین زبان است و کلی برای خودش دوست پیدا کرده. در دل گفتم: «الهی مامان قربون شیرین زبونیت بره! چقدر دلم برات تنگ شده عزیز دلم! داری اونجا

1186
263,450 تعداد بازدید
910 تعداد نظر
134 تعداد پارت

اطلاعیه ها :

مرضیه نعمتی : ۳ هفته پیش

عزیزان رمان حسرت با هم بودن یک رمان دو حالته هست. یعنی هم رایگان هم وی آی پی. برای خوانندگان رایگان روزهای فرد بین ساعت یازده و ربع تا یازده و نیم شب یک پارت ارسال میشه و برای خوانندگان حق عضویتی هر روز یک پارت.

توجه کنید :

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 00

    😥😥مجید چرا*** اصلا چرا آمده ایران🤦 ♀️عالی بود مرسی مرضیه جونم ❤️

    ۴ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    گره داره داستان باید بره جلو♥️

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید