اشتباه صحرا به قلم سعیده براز
پارت یکم :
با لرزش گوشی درون جیبم از فکر کردن دست کشیدم؛ با دیدن اسمش لبخند روی لبم نشست... زیر لب زمزمه کردم:
ـ چیزی نمونده عزیزم.... الان همدیگه رو می بینیم.
دسته ی چمدان را به دست دیگرم دادم و به دنبال پلاک خانه شان گشتم؛ همان طور که با یک دست ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
نرگس
00دلم واسه دختره سوخت