حسرت با هم بودن به قلم مرضیه نعمتی
پارت صد و دوازده
زمان ارسال : ۱۲۳ روز پیش
فصل 53
تمام فکرم شده بود مهشید. شاید اگر از خانه مجید میرفتم حساسیت مهشید به من و حامدکم میشد اما آخر چطور میتوانستم از این خانه دل ببرم؟! سرم را که درد میکرد گرفتم و بلند شدم که بروم حمام. نیلوفر داشت بازی میکرد. به طرف حمام رفتم و با صدای بلند گفتم:
ـ نیلوفر من حمومم!
صدایش را شنیدم:
ـ باشه.
در حمام را باز کردم و زیر لب گفتم:
ـ خدا کنه دلش برای حامد
اطلاعیه ها :
عزیزان رمان حسرت با هم بودن یک رمان دو حالته هست. یعنی هم رایگان هم وی آی پی. برای خوانندگان رایگان روزهای فرد بین ساعت یازده و ربع تا یازده و نیم شب یک پارت ارسال میشه و برای خوانندگان حق عضویتی هر روز یک پارت.
توجه کنید :
سلام به همه خوانندگان عزیز
رمان "حسرت با هم بودن" با اجازه نویسنده و ناشر در این برنامه در حال پارتگذاری است.
این کتاب توسط انتشارات پیکان به چاپ رسیده و میتونید نسخه چاپی این کتاب رو هم از انتشارات ذکر شده خریداری کنید.
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.