پارت صد و ده

زمان ارسال : ۱۱۴ روز پیش



فصل 52
نیلوفر جیغ زد و گریه کرد:
ـ من مهد کودک نمی رم... می‌‌خوام برم پیش خاله مهشید.
ـ گفتم که رفته مسافرت!
ـ پس چرا به من نگفت می‌‌ره؟
ـ یدفعه‌‌ای شد مامان جون.
نیلوفر دوباره جیغ و فریاد کرد. عصبی شدم و سعی کردم به زور لباسش را تنش کنم. با حرص گفتم:
ـ حالا دیگه مهشید شده مادرت؟ اگه من جای اون می‌‌رفتم مسافرت، اینطوری می‌‌کردی؟
صدایش از زیر لباس که

1161
251,106 تعداد بازدید
895 تعداد نظر
134 تعداد پارت

اطلاعیه ها :

مرضیه نعمتی : ۶ روز پیش

عزیزان رمان حسرت با هم بودن یک رمان دو حالته هست. یعنی هم رایگان هم وی آی پی. برای خوانندگان رایگان روزهای فرد بین ساعت یازده و ربع تا یازده و نیم شب یک پارت ارسال میشه و برای خوانندگان حق عضویتی هر روز یک پارت.

توجه کنید :

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید