پارت صد و ده

زمان ارسال : ۷۲ روز پیش



فصل 52
نیلوفر جیغ زد و گریه کرد:
ـ من مهد کودک نمی رم... می‌‌خوام برم پیش خاله مهشید.
ـ گفتم که رفته مسافرت!
ـ پس چرا به من نگفت می‌‌ره؟
ـ یدفعه‌‌ای شد مامان جون.
نیلوفر دوباره جیغ و فریاد کرد. عصبی شدم و سعی کردم به زور لباسش را تنش کنم. با حرص گفتم:
ـ حالا دیگه مهشید شده مادرت؟ اگه من جای اون می‌‌رفتم مسافرت، اینطوری می‌‌کردی؟
صدایش از زیر لباس که

1060
209,210 تعداد بازدید
772 تعداد نظر
134 تعداد پارت

توجه کنید :

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید