پارت هفتم :

دستی به صورتش کشید، کلاه کاپشن را روی سرش عقب راند و جلوی پرچین چوبی و کوتاه خانه¬ی سنتی و خوش حس و حال مادر بزرگ مهربانش، پا روی ترمز گذاشت. نیم نگاهی به صورت معصومانه‌ی غرق در خواب چکاوک انداخت و کنج لبش به سمت بالا انحنا گرفت. با آرامش صدا زد:

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.