پارت یازده :

ترس جلوتر از چشمانش رفته بود و حالا که الناز از بین دستانش بیرون آمده و روی کاناپه دراز کشیده بود، متوجه حضور دختر همسایه شد.

- سلام خوبین؟

با شنیدن صدای دختر، لبخندی زد و با دست به سمت مبل تک نفره اشاره رفت و برای آزاد شدن حس خفگی گلوی ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.