پارت صد و سوم

زمان ارسال : ۱۳۳ روز پیش

صدای محبت آمیز نیلو فررا شنیدیم:

ـ بفرمایین!

نیلوفر را دیدیم که دامن کوتاه قرمز پوشیده و یک کاسه پر از سیب و نارنگی دستش است و بهمان تعارف می‌‌کند. هنگامه با کف دستش به سینه‌‌‌‌اش کوبید و گفت:

ـ الهی خاله فدات بشه با این دامن خو ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید