چه کسی مانع ویرانی خواهد شد؟ به قلم مریم دولتیاری
پارت پانزده :
***
«ای کاش میتوانستم با دستهای خودم او را خفه کنم!»
از لحظهای که به مرکز پلیس آمده بود و با کارآگاه مسئول پرونده برخورد کرده بود، این تنها جملهای بود که دائم در سرش تکرار میشد. مردی حدوداً سی و پنج ساله، با ریشهای کمی بلند، صورت کشیده و چشمانی سبز. نزدیک نیمساعت بود که برگهی دکتر حدادی را روی میزش گذاشته بود و او حتی نیمنگاهی هم به آن ننداخته بود. یک بند مضطرب از این پ
مطالعهی این پارت حدودا ۵ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۲ ساعت پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
اسرا
00الان هرکی جرم انجام میده میگن روانی بودومحکوم آدم روانی درست نیست 😔🙏