پارت صد

زمان ارسال : ۱۳۷ روز پیش

مهشید در حال صحبت تلفنی با حامد و من در حال پانسمان پیشانی هنگامه. نیلوفر سرش را روی پای هنگامه گذاشت و هنگامه موهایش را نوازش کرد. آرام به هنگامه گفتم:

ـ دکتر زنگ زده بود و نگرانت بود.

به سردی گفت:

ـ به جهنم!

ـ انقدر سنگد ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید